بطور واضح ما در انتخابات شکست خوردیم؛ اما نه از جناب روحانی، بلکه از تزویر و فریب و ناجوانمردی. هر تحلیلگر منصفی تصدیق خواهد کرد که در فضایی شفاف و آرام و به دور از هوچیگری، نگاه مردم فقط به عملکردها و برنامهها معطوف خواهد شد.
طرح مباحث حاشیهای در دولت مختص به زمان انتخابات نبود. مباحث حاشیهای از قبیل حملات کور به جبههای موهوم و خودساخته از دشمن داخلی، از همان ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم، سرپوشی شد بر ناکارآمدی، پرخرجی، بیبرنامگی و مفاسد سیاسی و اجتماعی دولت. مفاسدی که پس از مدتی حالتی سازمانیافته به خود گرفتند. این اشرافیت دولتی تا جایی پیش رفت که نجومی بگیران را سرمایهی نظام خواند؛ طرحهای شفافیتزا نظیر کد شبنم و کارت سوخت را منتفی نمود؛ در واردات کالاهای لوکس رکورد زد؛ در عین حال، ساز و کارهای مرتبط با افزایش توان طیف مستضعف، نظیر مسکن مهر و یارانه را مورد حمله قرار داد و برای رفع مشکل آنها طرح عقیمسازی را پیشنهاد نمود. ...
وضع موجود، به تدریج منتقدانی را ساخت که سیر نزولی آیندهی کشور و مردم را برنتافته و آشکارا لب به اعتراض گشودند. دولت در مقابل یک دو راهی قرار گرفت: اصلاح وضع موجود یا بستن دهان منتقدان. پر واضح مینمود که خفه کردن منتقد برای دولت بسیار گواراتر است از بستن شاهراههای مفاسدِ کسانی که اسپانسر ایدئولوژیک و سیاسی و مالی دولت از قبل از شروع آن بوده و امید دولت جهت بقا در اریکهی قدرت میباشند!
چهار سال دولت آقای روحانی، گرچه بر کشور و مردم بسیار گران آمد، اما بر دولت بسیار زود گذشت. خیلی زود زنگ انشا به پایان رسید و نوبت حساب شد.
دولتی ماند و انبوه سوالات و مطالبات مردمی. این بار زمان آن شده بود تا از نتیجهی بتنریزی نه تنها در راکتور آب سنگین اراک، بلکه در غرور ایرانی بگوید. دولتی که با شعار احیای عزت ایرانی بر سر کار آمد، میبایست از انفعال حتی در برابر عربستان و جیبوتی و بحرین و کویت بگوید؛ میبایست از گره زدن همه مشکلات کشور -حتی آب خوردن- به تحریم بگوید؛ میبایست از اختلاس صندوق ذخیرهی فرهنگیان بگوید؛ میباست از وزیر پیر و ناکارآمدی بگوید که یک پای دعوا در ننگ کرسنت بوده است؛ میبایست از ارج و آزمایش و پارسالکتریکی بگوید که ویترین وضعیت صنعت در کشور گردیده بودند؛ میبایست از تعطیلی سازمان هوافضا بگوید؛ میبایست از قراردادهای محرمانه نظیر fatf و ipc و 2030 و .. بگوید؛ میبایست از سقوط نرخ رشد علمی کشورش بگوید؛ از مدرک مشکوک دکترای خودش بگوید..
این بار نیز دوراهی دیگری پیش پای دولت قرار گرفت: عذرخواهی و جبران ؛ آلوده کردن فضا و رقیبهراسی.
باز هم راه دوم برگزیده شد... کنسرت را مطرح کرد تا کسی از کرسنت نپرسد. حملات تند و بیپایه را تا حد سرکوب توان موشکی و بازدارندهی کشور ادامه داد! رقیب هراسی با چاشنی دروغ و مسلح به رسانههای زنجیرهای و دولتی با تزریق بیتالمال، راهی بود تا دولت را از زیر فشار افکار عمومی خارج کند.
پر واضح بود که تفکرِ دروغ و تزویر و اشرافیت، تخلفات گستردهی انتخاباتی را هم مکمل کار خواهد کرد. سهبرابر سازی یارانهی محرومین در روزهای منتهی به انتخابات، چرپ کردن سیبیل دهیاران با وام ده میلیونی فوری، نرساندن تعرفه رای به مناطقی که آرای رقیب چشمگیرتر است؛ صادر نکردن کارت ورود به صندوق برای ناظران رقیب؛ توزیع تعرفه بدون مهر و قص علی هذا نشان داد که این دولت برای رسیدن به قدرت حاضر است هر کاری را انجام دهد.
دیری نخواهد گذشت که پس از آرام شدن فضا، این حقیقت رخ خواهد نمود که شکستِ اخلاق، حتما سنگینتر از شکستِ انتخابات است. شب دراز است و قلندر بیدار!